برخلاف دیدگاههای رایج که در تحلیلها همواره به بعد سخت افزاری و نظامی امنیت متمرکز است، ناامنی افغانستان را میتوان برآیند عوامل اجتماعی و غیرنظامی دانست که شامل ابعاد مختلف زندگی روزمره میشود. بیش از سطح امنیت نظامی، سطوح دیگری مانند امنیت فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و زیستمحیطی تهدیدکنندهی زندگی عادی مردم میشود که بهدلیل فقر معرفتشناختی و ضعف مفهومی از توجه بازماندهاند. با توجه به تحولات مفهوم امنیت در عصر حاضر، مسایل مرتبطبه امنیت- ناامنی افغانستان را میتوان در ارتباط با عوامل و زمینههای مختلف غیرنظامی تحلیل و جستوجو کرد. با توجه به زمینههای مفهومی مطالعات سنتی امنیت که ناامنی را مستقیماً در شرایط جنگ بررسی میکند و بر بعد نظامی تأکید دارد، این پرسش پیش میآید که آیا ناامنی و بیثباتی افغانستان در سالهای اخیر ریشه در عوامل اجتماعی دارد؟ پیشفرض این نوشتار میرساند که افغانستان تهدیدهای زیادی در بخشهای فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، زیستمحیطی و نظامی دارد که توجهبه یکی، بهمعنای تنگنظری و کاستی در تحلیل خواهد بود. این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی کوشیده است فرضیهی یادشده را به آزمون بگیرد. یافتههای پژوهش تأیید میکنند که جنگ و ناامنی در افغانستان در نتیجهی عوامل بیشمار اجتماعی و فرهنگی بهوجود آمده است. کلید واژگان: امنیت، امنیت مضیق، امنیت موسع، مکتب کپنهاگ، افغانستان.